در نخواهی یافت که عشق چیست



از میان تمامی نوا های زمینی
نوایی که به دورترین نقطه در اسمان راه می یابد
موسیقی موزون قلب عاشق است
عشق رود زندگی در جهان است
میندیش که با دیدن جویباری کوچک
یا با رسیدن به نخستین چشمه حقیر
عشق را شناخته ای
تا ان زمان که از میان دره های خارایین نگذری
و جویبار را گم نکنی
و مرغزارها را پشت سر نگذاری
و جویبار را ببینی که هر اینه گسترده و ژرف تر می گردد
تا انجا که کشتی ها بر پهنه ان پیش می رانند
تا به فراسوی مرغزار ها پا ننهاده ای و به اقیانوس بی انتها نرسیده ای
تا تمامی گنجها را به اعماق این اقیانوس نسپرده ای
در نخواهی یافت که عشق چیست

گریه سیب



گریه سیب

شب فرو می افتاد

به درون امدم و پنجره ها را بستم

باد با شاخه دراویخته بود

من در این خانه تنها

تنها

غم عالم به دلم ریخته بود

ناگهان حس کردم

که کسی

انجا بیرون در باغ

در پس پنجره ام می گرید.....

صبحگاهان

شبنم می چکید از گل سیب


 

تقدیم به تو

اگر میدانستی که چقدر دوستت دارم برای امدنت باران را بهانه نمی کردی رنگین کمان من
تقدیم به تو